من ديگه نمي تونم
بدون تو من ديگه نمي مونم
مي دوني بي تو مي ميرم
مي دوني همه ي دنياي مني
تو خواب و رويا تو هنوزم با مني
مي دوني بي تو مي پوسم
خدا تو مي دوني تويي دنياي من
من ديگه نمي تونم
بدون تو مي دوني من ديگه نمي مونم
مي دوني بي تو مي ميرم
تو گفتي دستاتو مي گيرم
مي دوني همه ي دنياي مني
تو خواب و رويا تو هنوزم با مني
مي دوني بي تو مي پوسم
خدايا تو مي دوني تويي دنياي من
باز افکار اشک شدن روي چشمام
واسه ديدن ديگران قفل شدن پلکام
دستم وصله به تو بسه نرو مرهم تنهاييم
کاغذ و قلمه مي زنيم با هم حرفايي
زندانيم تو قفس خونه تماميه افکارم
پوسيده تو نزاع اخلاقي حتي پروازم
...... شد عاقد عقد و بدي
تا که مسيرم بره به سمت حرف پاپتي
همه خونخوارن حتي رفيقاي دور و برت
تو رو مي فروشن هيچکي نمياد بالا سرت
تا که بميري به زودي راهي ميشي به راه دوري
که بستنت به قبر نفرته همش
فاصله ي حرف و واقعيت روشنه
مي توني ببيني پستي رو از اين روزنه
که من رفيقتم و پشت سرت خنجر کشم
تو به من نارو مي زني و من بستست چشم
همه واستادن کنارت تا کلت کنن
يه وحشي بسازن ملت وحشت کنن
حرفاي دلم عمريه سرکوفت شده
حسرت مرگ تو صدام معطوف شده
تو تاريکي گم شدن همه مشعل به دست
به سمتم اومدن مثه انسان پرست
نمي دونسم دور من يه مشت بهره وردار
خدا بيا از زندگيم پرده وردار
من ديگه نمي تونم
بدون تو مي دوني من ديگه نمي مونم
مي دوني بي تو مي ميرم
تو گفتي دستاتو مي گيرم
مي دوني همه ي دنياي مني
تو خواب و رويا تو هنوزم با مني
مي دوني بي تو مي پوسم
خدايا تو مي دوني تويي دنياي من
اگه بارون مياد از ابر نگامه
هنوزم يه قطره اشک توي قبره صدامه
خدا ابرو گريه مي ندازه تا گل بخنده
مي خواد بين فاصله هامون يه پل ببنده
يادش بخير اقلا ما که غيرت رو داشتيم
ولي اين روزا رو گلامونم قيمت گذاشتيم
بذار بخونم تا گوشاتونم احساسم کنن
هر چه احساسمو کشتن مي خوان قصاصم کنن
مثه سگ مي دويي حتي استخوون هم نمي ندازن جلوت
پس توي غصه موندم من يه زندگي دارم که شده تحميل بهم
يه تيکه سنگ بوده شده تبديل به دل
تو فقط ياد گرفتي که رکب بزني
يا بشيني درس بخوني بگن عجب پسري
مي خواي آدم باشم اينجا آدم قحطه
من ديگه خوشي هاي زندگيمم يادم فته
هنوز تلخم هست باهام
که توقع راه رفتن ندارن از پاهام
مثه يه مسافر که نيومدن استقبالش
تنها کار من توي اين زندگي استتاره
که همرنگ بشم با مردم پستي که
تو گوشم دارن مي خونن که مرگت نزديکه
بهرام يه جنازست که هنوز داره مي ميره هر شب
بذار با غبار تاريخ به ديرينه وصل شم
حتي ابراي چشاي من خوب نمي بارن
مي دوني من يه زخميم خب به روت نميارم
اين دنيا يه مشت خاکه صاحبه خصلت تويي
دنيا ميشه شاديو با منم قسمت کني؟
من ديگه نمي تونم
بدون تو مي دوني من ديگه نمي مونم
مي دوني بي تو مي ميرم
تو گفتي دستاتو مي گيرم
مي دوني همه ي دنياي مني
تو خواب و رويا تو هنوزم با مني
مي دوني بي تو مي پوسم
خدايا تو مي دوني تويي دنياي من