دیو:
من یه سطل دارم توش دردهام رو میریزم
آرزوهـــایـه مُرده فردام رو میریزم
حسرت هام رو با اشکهام رو میریزم
گــاهـــی وقتها لبخندهام رو میریزم
من یه قلب دارم توش غصه زیاده
رنگش جای سرخی سیاهه
توش مثه بطری رو ساحل
نوشته کمک - تنها پیامش
بستمش انداختم بره
در پی اخراج از بهشت
من رو بردن جهنم
به جهنم - گاهی میگیره خنده ام
ولی چطور خنده کنم
وقتی غمگینم و نیست دست خودم
از این دنیا خسته شدم
هر چی گفتم تا حال بوده نصفه سخن
--
چطور میشه خنده کنم - وقتی غمگینم و نیست دست خودم
از این دنیا خسته شدم - هر چی درده دل گفتم بود - نصفه سخن
چطور میشه گریه کنم - کسی دردم رو نمیفهمه - غیره خودم
آره من هم عین تو ام - از دست این زندگی ذلّه شدم
--
اوین:
دم غروبه باز، تو کوچه ها
میبینی من رو که میکنم شروع به کار
با اینکه شادی تو اغلب سروده هامه
زخم رو تنمه از رسم روزگار
میگن غم نخور دنیا دو روزه داش
آدم باید باشه تا که بسوزه پاش
شب و سکوت چاه، من و سقوط ماه
همه عمرم رو حسرت عبور راه
توی راهم پر خاطرات بده
که به کاغذ دفترم سایه زده
همه غمها رو جمع میکنم توی دلم خودم
بعدم وقتی از درد و گله پرم
میپرم ترک اسب خیال
میرم دنیای بچگیها
جایی که نباشه ترس خیانت
غمها خاک بشه خنده بیاد
---
چطور میشه خنده کنم - وقتی غمگینم و نیست دست خودم
از این دنیا خسته شدم - هر چی درده دل گفتم بود - نصفه سخن
چطور میشه گریه کنم - کسی دردم رو نمیفهمه - غیره خودم
آره من هم عین تو ام - از دست این زندگی ذلّه شدم